Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «بسیج نیوز»
2024-05-08@17:09:15 GMT

هدف که مثل هم باشد عکس‌ها هم مثل هم می‌شود!

تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۶۵۳۳۷۲

به گزارش بسیج اشکذر:
رهبر معظم انقلاب در جمعی از فرماندهان:
«کتابی درباره شهید ابراهیم هادی خوانده ام که کتاب جالبی است. خیلی جذاب است. کتاب را تا مدتی بعد از اینکه خوانده بودم دلم نمی‌آمد کناب را از روی میز بردارم و داخل کتابخانه بگذارم. به قدری شخصیتی که در کتاب معرفی شده جاذبه دارد که مانند مغناطیس آدم را به خودش جذب می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بگردید این شخصیت‌ها را پیدا کنید شخصیت‌هایی که سردار هم نیستند حتی فرمانده گردان هم نیستند، ولی حکایت‌ها دارند، ماجرا‌ها دارند.»
بار‌ها افراد مختلفی خواندن کتاب «سلام بر ابراهیم» به من سفارش کرده بودند وچندین بار می‌خواستم این کتاب را بخوانم که بالاخره توفیق شد در روزجمعه که همزمان شده بود با شهادت حضرت جوادالائمه (ع) کتاب را بخوانم.
کتاب  «سلام بر ابراهیم»  زندگی نامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی است این کتاب از پرفروش‌ترین کتاب‌های دفاع مقدس به شمار می‌رود که بنابه  استناد به خبرگزاری فارس  تیراژ آن از مرز یک میلیون نسخه گذر کرده است.
درباره خواندن این کتاب باید بگویم.
هرگاه به قسمت کشتی گیری و پهلوانی کتاب می‌رسیدم قامت رشید شهید محمد کاظم دهقان در ذهنم مجسم می‌شد
هرگاه  تدبیر‌ها و دلیر‌های ابراهیم هادی را می‌خواندم ناخودآگاه به یاد احمدعلی جعفری پور می‌افتادم
هرگاه درباره عشق و علاقه شهید هادی به مداحی اهل بیت (ع) به ویژه حضرت فاطمه (س) مطلبی می‌خواندم حاج محمد حسین جعفری نسب جلوی چشمانم ظاهر می‌شد؛ و در قسمت آخر کتاب که درباره عملیات والفجر مقدماتی بود و نحوه شهادت ابراهیم هادی و دیگر شهدای این عملیات بود به یاد سختی‌ها  و تشنگی شهید عباس جعفری نسب  و سایر شهدای اشکذری این عملیات می‌افتادم که درآن کانال‌ها چگونه شهید شدند.
ولی ازهمه این‌ها که بگذریم بنظرم شبیه‌ترین شهید اشکذری به شهید ابراهیم هادی شهید محمدحسین خاکساری است، زیرا که.
هردو در نوجوانی پدرشان را از دست می‌دهند
هردوبه خاطرحضوردر جبهه و جنگ از شغل معلمی گذشتند
هردو سابقه مبارزات انقلابی قبل از انقلاب داشتند
هردو هیئتی بودند
هردو با اینکه جریان ساز و تاثیرگذار بودند، ولی راضی نبودند نامشان مطرح باشد و گمنامی را بیشتردوست می‌داشتند
هر دو اهل نماز شب بودند
هر دو …….
شباهت آن‌ها به همین‌ها ختم نمی‌شود در ظاهر و تیپ ظاهری هم بی شباهت به هم نبودند؛ و شاید، راه و هدف که مثل هم باشد عکس‌ها هم مثل هم می‌شود!
حسین دهقانی
 شهیدان ابراهیم هادی و محمدحسین خاکساری 

 

منبع: بسیج نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت basijnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «بسیج نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۶۵۳۳۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد

به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، کتاب «اُمّ علاء»؛ روایت زندگی اُمُّ­الشهداء فخرالسادات طباطبایی اثر سمیه خردمند، روایت زنی است که هفت نفر از اعضای خانواده­اش به شهادت رسیدند. زنی که هجده فرزندش را در خانه‌­ای شصت­‌متری و وقفی بزرگ کرد.

خانه‌­ای که هر وقت پنجره­‌اش را باز می‌­کرد؛ چشمانش به گنبد مطهر حرم حضرت علی علیه­‌السلام گره می­‌خورد و نسیم رأفت جناب ابوتراب وارد خانه و زندگی­شان می‌­شد.

فخرالسلادات یا همان «اُمّ علا»، مادر چهار شهید، همسر شهید، خواهر شهید و مادر همسر شهید است. پدر و مادر فخرالسادات در جوانی به بهانه­ تعلیم در حوزه­ علمیه‌ نجف، از تبریز به نجف اشرف هجرت می‌کنند و همان­جا ماندگار می‌شوند.

فخرالسادات در نجف به دنیا می‌­آید و در سن سیزده سالگی با آیت‌­الله سید حسن قبانچی که یکی از شاگردان ممتاز پدرش سید محمد جواد طباطبایی تبریزی بود ازدواج می‌­کند. آن­ها در خانه وقفی کوچکی در جوار حرم امیرالمؤمنین علیه‌­السلام زندگی­شان را با عشق آغاز می­‌کنند و حاصل این ازدواج می‌­شود هجده فرزند، نه پسر و نه دخترکه در دوران خفقانی که رژیم بعثی صدام در عراق ایجاد کرد، آن­ها را به سمت دروس حوزوی سوق داد. تعدادی از فرزندانش شاگرد آیت­ الله صدر بودند و دخترانش در مکتب بنت­‌الهدی صدر درس می­‌خواندند.

در دوران نخست وزیری حسن البکر پسرش عزّالدین و برادرش عمادالدین که هر دو از شاگردان نخبهی آیت ­الله صدر بودند دستگیر و روانهی زندان شدند. حسن البکر که از خود اختیاری نداشت، با نظر صدام اعدام این دو روحانی بزرگوار را صادر کرد. این برای اولین ­بار بود که در نجف خون روحانیت ریخته می‌شد. چند روز قبل از اعدام، ام علاء با پسر و برادرش ملاقات می­‌کند و به آنها وعدهی بهشت و دیدار با امام حسین (ع) را می­دهد.

بعد از شهادت سه فرزندش، ام علاء همراه همسرش ابو علاء به دستور صدام روانه­ زندان شد. به دلیل فعالیت‌­های سیاسی دیگر پسرانش در ایران علیه رژیم صدام، این زن و شوهر مبارز و صبور یک سال­ ونیم در زندان حزب بعث به سر می‌بردند. درواقع رژیم بعث قصد داشت با این شیوه دیگر پسران وی را به دام بیندازد که مؤفق نشد.

ام علاء در طول زندگی متحمل رنج‌­ها و سختی‌­های زیادی شد. ولی هیچ‌­گاه خم به ابرو نیاورد و همچنان در آرزوی سرنگونی رژیم بعث به سر می‌برد. ام علاء زنی به شدت صبور، مؤمن، با اخلاق و متواضع بود که در طول زندگیش همیشه به اقوام رسیدگی و از آنها دلجویی می­‌کرد. در بین خویشاوندان برای هر کس مشکلی پیش می­‌آمد او اولین نفر بود که برای حل مشکلش قدم برمی­داشت.

او ده سال آخر زندگیش را در حالی که دست و پای چپش در دوران اسارت از کار افتاده بود و هیچ خبری از سرنوشت همسرش ابو علاء نداشت، به ایران هجرت کرد. در ایران ساکن قم شد و تمام کار‌های شخصی­‌اش را با توجه به شرایط جسمانی که داشت خودش انجام می‌­داد.

همیشه در طول عمرش فرزندانش را به پشتیبانی از حضرت امام خمینی (ره) و پیروی از ایشان توصیه می‌­کرد. به آن­ها می‌­گفت: اگر همه­ی شما هم فدای اسلام شوید ناراحت نمی­‌شوم؛ بلکه افتخار می­‌کنم و بدانید خون فرزندان من رنگین‌­تر از خون فرزندان اباعبدالله نیست.

در بخشی از کتاب «اُمّ علاء» آمده است: نشست روبه‌روی مامه و هر دو با هم گریه می‌کردند و روضه می‌خواندند. پدر با گریه گفت: «علویه! حالا مثل ام‌البنین چهار پسر فدا کردی.»

شاید می‌خواست با این کلمات، دل مادر داغ‌دیده‌ام را آرام کند.

مامه دستی به صورتش کشید و میان هق‌هق گریه‌هایش گفت: «من کجا، ام‌البنین کجا ابوعلاء؟ ام‌البنین تمام فرزندانش را تقدیم کرد؛ اما من هنوز چند پسر دیگر هم دارم.»

انتشارات شهید کاظمی در نظر دارد با امضای نویسنده و نگین دُرّ نجف، چاپ اول این کتاب را به مخاطبان ارائه دهد.

این کتاب در ۲۵۵ صفحه در قطع رقعی، با شمارگان هزار نسخه و با قیمت ۱۸۰ هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.

علاقه‌مندان برای مشاهده و تهیه این کتاب می‌توانند با ورود به سامانه من و کتاب manvaketab.com و همچنین از طریق ارسال نام عدد ۲۲ به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه نمایند.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • آرپیچی جواب شهید ادبیان به امان نامه صدام در عملیات بازی‌دراز
  • همراهی متروی تهران با نمایشگاه بین‌المللی کتاب
  • روایت پری خانه ما از راز مادران چند شهید
  • فیلم/ عملیات مشترک گردان‌های قسام و گردان‌های شهید جهاد جبریل
  • نقد نباید مایه نگرانی تولیدکنندگان کتاب شود
  • ۵ کتاب شهدای شهرستان بهارستان رونمایی شد
  • عملیات نظامی ایران با این حرکت عجیب، موفق به پایان رسید /ماجرای شهادت و مفقودالاثری ۱۸ اسیر چه بود؟
  • دست پر «مکتب حاج قاسم» در نمایشگاه کتاب تهران
  • آغاز عملیات احداث پل دوربرگردان شمال به شمال بزرگراه شهید چمران
  • «اُمّ علاء»؛ مادر شهیدی که هفت عزیزش را تقدیم اسلام کرد